ضربه‌ی آخر :: راسپینا

راسپینا

فصل طلایی

ضربه‌ی آخر

اولش صدای آروم فرزانه بود که اومد تو کلاس و گفت آرش و پونه هم تو اون هواپیما بودن.
بعد لیست ایسنا بود که به امید "پیدا نکردنِ" این دو تا اسم و اسم‌های آشنای دیگه گشتم و همین که می‌خواستم به فرزانه بگم خبری ازشون نیست و خیالش راحت باشه، تو صفحه‌ی آخر، اسم‌هاشون به چشمم خورد.
بعد اسم اونا، همراه ۱۲ تا اسم دیگه بود که کانال دانشگاه اعلام کرد.
بعد دیدن استوری بچه‌های دانشکده بود و همون اسامی که هی تو استوری‌ها تکرار می‌شد.
بعد زمزمه‌های آدم‌های مختلف توی دانشکده: "سه روز پیش عروسی‌شون بود". 
اما ضربه‌ی آخر، چهار تا قاب عکس با روبان مشکی و خنده بود و چند تا شمع و سه تا سینی پر از خرما و حلوا تو لابی دانشکده.
ضربه‌ای که وادارم کرد از ساختمون دانشکده بزنم بیرون، بلکه بتونم نفس بکشم.

+ من که دورادور می‌شناختم‌شون. خدا به خانواده و دوستاشون صبر بده.
+ احساس می‌کنم پُر شدم و دیگه هیچ جایی برای هیچ خبری تو سرم باقی نمونده.
دچارِ فیش‌نگار
۱۸ دی ۱۶:۱۳

همشون اون طرف درس میخوندن؟

 

خدا رحمتشون کنه واقعا...

پاسخ :

آره...
خدا همه‌ی رفتگان رو رحمت کنه.
وندا :)
۱۸ دی ۱۶:۲۳

منم همین حسو دارم... زهرا حسنی رو از نزدیک میشناختم.. اصلا باورم نمیشه 

دیگه فکر میکنم از شدت ضربه بی حس شدم از این همه خبر و اتفاق ناگوار

پاسخ :

بی‌حس که نمیشیم...بالاخره از یه جا می‌زنه بیرون. مثل من که تا اسم این دو تا رو شنیدم، یهو انگار تازه فهمیدم ۱۸۰ نفر تو سقوط هواپیما مردن و ۷۸ نفر تو تشییع جنازه‌ی دیروز و کلی آدم هم تو اعتراضات آبان. انگار که سرریز شده باشم. یهو همه‌ش با هم آوار شد رو سرم.
فاطمه م_
۱۸ دی ۱۸:۲۱

وای :(((

فک کنم دوستم داشت می‌گفت این آقای آرش از آشناهاشون بود.

یه دوست دیگه هم دوستش تو هواپیما بود و اونام تازه عقد کرده بودن.

حالم خیلی گرفته شد امروز :((

پاسخ :

من دیگه بعد از دیدن این وضع لابی نتونستم بمونم دانشگاه. اومدم خونه و تا شب فقط هی داشتم اسم‌شون رو تو توییتر سرچ می‌کردم و استوری دوستاشون رو می‌دیدم.حالا هم عزا گرفتم که فردا چه جوری می‌خوام دوباره پامو بذار تو اون دانشکده:(
مهدی ­­­­
۱۸ دی ۲۰:۵۰

تو یکی از گروهای پرواز یکیشون پیام داده بود که منتظر حرکت هواپیماس. نیم ساعت بعد خبر سقوطش اومد

پاسخ :

هر کدوم یه داستانی دارن ... بعد آدم فقط یکیش رو که می‌شنوه این‌جوری به هم می‌ریزه:(
آزاد ...
۱۸ دی ۲۱:۳۲

خدا به خونواده‌هاشون صبر بده

پاسخ :

آمین
محمد ..
۱۹ دی ۱۷:۲۷

جوونای مملکت اینهمه سال سختی بکشن و بعد توی چنین اتفاقی به راحتی فوت کنن

خدا به خانواده هاشون و به همه صبر بده خیلی تلخ بود

 

پاسخ :

:(
آمین.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan