اینجانامه :: راسپینا

راسپینا

فصل طلایی

"اینجا" نامه ۴

خدمت‌شون عرض کردم که احساس می‌کنم کاملا تو دیوارم و یه ماهه دارم بی‌خودی وقت تلف می‌کنم!

فرمودند که برو بابا! کجا تو دیواری؟ از نظر ما کار داره پیش میره! الان هم این کتاب شونصد صفحه‌ای آمار پاپولیس رو بردار برو بخون و حرف نزن!

و فک کنم الان بهترم.


+ حالا اینا خیلی با خوب حرف می‌زنن‌ها، من این‌جوری میام می‌نویسم:))

😐

خانم قاف: دقت کردید امروز مورچه‌ها کمتر شدن؟ یعنی به نظرتون سم‌پاشی‌ای چیزی شده ساختمون؟

آقای ش. : نه، فقط لیوان‌هامون رو جمع کردیم!


+ بله، یه خانم استخدام کردن سه روز پیش💃💃💃

نمردیم و شاخص هم شدیم!

داشت بلند بلند به یکی از بچه‌ها می‌گفت: "تو چرا اصلا نمیای؟! چرا اصلا اینجا نیستی؟! آخرین بار قبل از امروز، کی اومده بودی؟! ..."
برگشتم سمتش که بحث رو دنبال کنم و ببینم چی میگه، یهو انگار که منو دیده باشه و یادش افتاده باشه ادامه داد:" اون قدر فاجعه‌ای که از خانم الف. هم کمتر میای!" :|
خنده‌م گرفت، گفتم: " الان من این جا معیار فاجعه بودنم؟!"
بقیه هم زدن زیر خنده!
گفت:" نه.... منظورم این نبود که! گفتم یعنی این سه ساله اینجاست، شما یه ماهه اومدید، ولی تعداد دفعاتی که شما تا حالا اومدید از این بیشتره!"
یه نفر گفت: " نه دیگه، فایده نداره مجتبی، حرفت رو زدی دیگه!"

+ آقا یکی بیاد به این بگه می‌تونه کلاً من رو تحویل نگیره و منم اگه خیلی احساس غربت کنم بالاخره خودم با یکی حرف می‌زنم :|
+ بله، ظاهرا ایشون هم دارن به یکی از شخصیت‌های این وبلاگ تبدیل میشن و تا الان که ۳ تا پست رو به خودشون اختصاص دادن!

دیگه دارم به خودم شک می‌کنم...*

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مجتبی

اگر یک روز قرار باشد شخصی برای به دست آوردن آمار اسامی ایرانیان، از محلی نمونه انتخاب کند و آن را به کل ایران تعمیم بدهد و به صورت اتفاقی محلی که انتخاب می‌کند "اینجا" باشد، به این نتیجه می‌رسد که ۴۰ درصد جمعیت ایران، "مجتبی" نام دارند.

به زبان ساده‌تر، اگر روزی گذرتان به "اینجا" افتاد و خواستید کسی را صدا بزنید، می‌توانید مثلا به جای گفتنِ "ببخشید!"، بروید نزدیک یک نفر و صدا بزنید "مجتبی!". یا می‌گوید "بله؟" یا می‌زند روی شانه‌ی بغل‌دستی‌اش و می‌گوید: " با تو کار داره!"

«اینجا» نامه۳

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

«اینجا» نامه۲

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

«اینجا» نامه

یادتونه قبلا چقدر غر می‌زدم که تو آزمایشگاه میزم دم دره و هی باید بلند شم درو باز کنم و هر کی میاد تو از من می‌پرسه دکتر کو و اینا؟

از وقتی اومدم اینجا، نه تنها میزم دم دره، که فک کنم دم درِ مورچه‌ها هم هست! چون هر چند دقیقه یه بار باید از رو دست یا صورتم مورچه جمع کنم :|


+ تنوع هم داره‌ها! مثلا چند روز پیش به جای مورچه، یه دونه عنکبوت کوچولو بود:)))

+ البته که بر خلاف قبل، با وجود این وضعیت باز هم خدا را شاکرم! (اینم از نتایج ۲ ماه خونه موندن!)

اگر در ثریا هم باشد...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan