زبانم در دهانِ باز بسته‌ست* :: راسپینا

راسپینا

فصل طلایی

زبانم در دهانِ باز بسته‌ست*

- نگاه کن تو رو خدا قیافه‌ش رو! چرا این قدر زرد شدی تو؟! بابا می‌فهمم استرس داری، ولی آخه این قدر؟ بالاخره یه چیزی میشه دیگه تهش! اصلا مگه تو این جور وقتا نمی‌نویسی؟ بشین بنویس. باور کن کلی از استرست کم میشه.



* یه چیزی تو همین مایه‌ها دیگه! «قلمم در پنلِ باز بسته‌ست» شایدم!

سین دال
۲۹ مرداد ۱۵:۳۳

منم دقیقا اینطوریه پنلم

این روزهای پر استرس اگه بگذره...

پاسخ :

نمی‌دونم واقعا این روزهای پراسترس که بگذره بعدش روزهای بهتر میاد یا روزهای پراسترس‌تر!
مهدی ­­­­
۲۹ مرداد ۱۵:۵۲

من که نوشتنمم نمیاد. دوست داشتم حداقل بنویسم منتشر نکنم ولی همش تو خودم میریزم

پاسخ :

اینا هم همین‌جوریه. تلاش‌های ناکام برای نوشتن.اصل موضوع رو نمی‌نویسم. هی شروع می‌کنم، وسطش می‌بینم نمیشه، ذخیره می‌کنم، تا دفعه‌ی بعد که یه جدیدش رو شروع می‌کنم و ....
خیلی سخته. حتی مایی که اهل نوشتنیم این جور موقع‌ها نمی‌تونیم با نوشتن خودمون رو آروم کنیم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan