دقایقی با ۸۰ درصد* از خانواده الف :: راسپینا

راسپینا

فصل طلایی

دقایقی با ۸۰ درصد* از خانواده الف

موقعیت: هال و آشپزخانه.

زمان: بین ۹ تا ۹ و نیم صبح.


خواهر دارد بخشی از یک کتاب درسی را در ‌موبایلش تایپ می‌کند. برادر در حال صبحانه خوردن است و مادر در حال پاک کردن برنج. من هم آماده شده‌ام تا به دانشگاه بروم، اما نمی‌دانم چرا نمی‌روم و به جایش دارم در هال رژه می‌روم.

خواهر سرش را از توی کتاب بلند می‌کند و می‌گوید: یه نفر که پاش شکسته، اگه بخواد شلوار بپوشه، اول باید پای شکسته‌ش رو بکنه تو پاچه‌ی شلوار، بعد پای سالم. اما موقع درآوردن، برعکس. اول باید پای سالم رو دربیاره، بعد پای شکسته.

مامان: اینم درس خوندن می‌خواد آخه؟ خیلی معلومه که!

من: اصلا تو یه شلوار بدی دست یکی که پاش شکسته و بگی بپوش، فکر نمی‌کنه! به طور غریزی همین کارو انجام میده!

برادر: نارا! تو می‌دونی چرا کرکس سرش پر نداره؟

من: چون کله‌ش رو می‌کنه تو لاشه حیوونا. اگه پر داشته‌باشه کثیفی‌ها بیشتر می‌مونه رو کله‌ش و باعث بیماری میشه.

برادر رو به خواهر: دیدی نارا می‌دونست؟!

خواهر: خب من چه می‌دونم! گفتم شاید تغذیه‌ش بده، موهاش ریخته!


* چون ۵ نفریم با پدر

فاطمه ‌‌‌‌
۰۷ مهر ۲۱:۰۵

حس می‌کنم دارین خواهرتونو اذیت می‌کنین :))

پاسخ :

حقشه😂😂
مهدی ­­­­
۰۸ مهر ۱۷:۰۱

:))))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan