رویا :: راسپینا

راسپینا

فصل طلایی

رویا

«...حالا که کنار شما نشسته‌ام و با شما حرف می‌زنم و به آینده فکر می‌کنم می‌ترسم. زیرا در آینده باز تنها می‌شوم. باز همان حرمان است و همان زندان و همان زندگی بی‌حاصل و جایی که من در بیداری در کنار شما این‌قدر شیرین‌کام بوده‌ام، دیگر به چه رویایی می‌توانم دل خوش کنم؟»


فئودور داستایوفسکی، شب‌های روشن، نشر ماهی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan