بوی قرمهسبزی که روی گاز است تا جا بفیتد در خانه پیچیده و با صدای پمپ آکواریوم که توهم صدای رودخانه ایجاد میکند، در تناقض است. هنگامه قاضیانی میخواند :«ای جان جانان... ای درد و درمان هرگز نمیگویم نرو... دانم که ویران خواهم شد آسان... اما نمیگویم نرو..»
چکنویسهای تئوری اطلاعات دو متر آن طرفتر هستند و از ذوقی که دیروز بابت کشف این مباحث داشتم چیز زیادی باقی نمانده. دیروز متوجه شدم تمام چیزهایی که باید برای پیادهسازی یک مقاله یاد بگیرم و تا الان پراکنده خواندهام، در یک فصل از یک کتاب و به صورت پیوسته نوشتهشده. همین فصل نزدیک به ۲۰۰ صفحهاست و احتمالا خواندنش خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکردم طول میکشد. برای همین به جای آن دارم یک دورهی آموزش عملی آمار را مرور میکنم. فرق خاصی ندارد. چه با آن فصل کتاب و چه با این دوره، باید بالاخره آمار را درست و حسابی و کاربردی یاد بگیرم و به قولی «به عمق جانم بنشیند»، یا قید چیزهایی که تا الان خواندهام را بزنم و بروم ... بروم... بروم چه کاره بشوم؟
مهشید پشت مغزم نشسته و دارد به سوالهایم جواب میدهد. باید در اولین فرصت حرفهایی که دیروز با هم زدیم را بنویسم تا یادم نرود. اسکایپم با فاطمه را هم باید ضبط کنم احتمالا. این دو تا شبیهترین بچههای دوره به من بودند و دو راه مختلف رفتند. یکی اینجا موفق است و دارد حسابی کار میکند، یکی رفته آمریکا و در یک دانشگاه خوب درس میخواند. بقیهی بچهها یا «کجا از ایران بهتر و خودمان ایران را میسازیم» بودند، یا «کسی تو این خرابشده به جایی نمیرسه». من توی هیچکدام از این دو گروه نمیگنجم.
با دکتر میم هم باید حرف بزنم. او بهتر از هر کسی میتواند جواب سوالهایم را بدهد. اما نمیدانم کِی. دوست دارم با دست پر با او صحبت کنم. آن ۲۰۰ صفحه را بخوانم، این دوره را تمام کنم، از آن مقاله یک نکتهی قابل بررسی پیدا کنم، بعد. اما انگار تا حرف نزنم، تمرکز کافی برای هیچکدام از این کارها نخواهم داشت. البته دکتر هم فعلا کاری به کار من ندارد. احتمالا فکر میکند حالم خوب نیست و نباید الان توقعی از من داشتهباشد. واقعا حالم خوب نیست؟ نمیدانم. نه، فکر نمیکنم حالم بد باشد. حال بد مال چند روز اول بود، مال آن ۴۰ روز بلاتکلیفی بود. الان بیشتر دارم به درسی که باید بگیرم فکر میکنم. به این که تاثیر اتفاقات ۳ ماه اخیر روی زندگی من چه بوده؟ سادهترینش شاید همین است که ترس از آشپزی را گذاشتهام کنار و به نظر میرسد امروز هم موفق شدهام قرمهسبزی بپزم. اما خیلی چیزهای دیگر هم هست که اگر بخواهم بنویسم، خیلی طولانی و مفصل میشود. پس باشد برای بعد.
- جمعه ۲۳ آبان ۹۹