" تاریکی درون ما دنیای پرغرابتی است. خیلی پیش از آن که فروید و یونگ بر کارکردهای ضمیر ناآگاه پرتو روشنایی بیندازند، این ارتباط متقابل بین تاریکی و ضمیر ناآگاه ما، این دو شکل تاریکی، برای مردم آشکار بود. حتی استعاره هم نبود. اگر بیشتر دنبالش می کردی، حتی ارتباط دو جانبه نبود. تا اختراع برق به وسیله ادیسون بیشتر دنیا در تاریکی غرق بود. تاریکی فیزیکی بیرون با تاریکی درون روح در هم می آمیخت و هیچ مرزی آن دو را از هم جدا نمی کرد. آن دو به طور مستقیم به هم مربوط بودند. مثل این." اوشیما دو دستش را در هم چفت می کند.
" در عهد شیکیبو موراساکی روح زنده، هم پدیده عجیب و غریبی بود و هم یک وضع طبیعی قلب انسانی که همراهشان بود. مردم آن عهد احتمالا نمی توانستند این دو نوع تاریکی را از هم جدا کنند. اما امروز اوضاع متفاوت است. تاریکی بیرون محو شده است، اما تاریکی قلب ما باقی مانده و عملا تغییر نکرده است. درست مثل کوه یخ هر برچسبی که به خویشتن یا ضمیر ناآگاه بزنیم، قسمت اعظم آن در تاریکی فرو رفته است. و این غرابت گاهی در درون ما تناقض یا آشفتگی عمیقی ایجاد می کند."
منبع: هاروکی موراکامی، کافکا در کرانه، نشر نیلوفر(مترجم: مهدی غبرائی)
- چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۹۷