پیشدبستانی که بودم، داییم تهران سرباز بود و بهمون سر میزد. از این فرصتِ تهران بودن هم استفاده میکرد و گاهی برا دیدن بعضی بازیا، میرفت استادیوم. یه روز که رفته بود استادیوم، بعد از تموم شدن بازی، رفتم تو کوچه تا منتظرش باشم. همین جور که داشتم سر و ته کوچه رو نگاه میکردم، یهو احساس کردم نمیتونم نفس بکشم یا تکون بخورم. بعد متوجه شدم یه نفر محکم جلوی دهنم رو گرفته و منو از زمین بلند کرده و حتی نمیذاره سرم رو برگردونم و ببینم کیه. مطمئن شدم که به سرقت رفتم(!). من که نمیتونستم داد و بیداد کنم. کوچهمون هم جای خلوتی بود و اون موقع پرنده توش پر نمیزد.
چند ثانیهای تو اون حال عجیب گذشت، تا این که بچهدزدِ جوانمرد منو گذاشت زمین و وقتی برگشتم نگاهش کنم گفت:«برا چی اومدی تو کوچه منتظر من؟ حالا اگه یکی واقعا میدزدیدت چیکار میخواستی بکنی؟» بعدم با هم رفتیم خونه:))
خلاصه که استندآپ کمدی امیرحسین قیاسی چیه؟ ما خودمون دایی محسنمذگان داریم!
- شنبه ۷ مهر ۹۷