مثل اکثر خونهها توی خونهی ما هم سحری خوردن همیشه یه روال و آداب ثابتی داشته. ما هیچ وقت برای سحری غذا نمیخوردیم و سحری رو هر سال مثل صبحانه برگزار میکردیم. بیشتر سالها قبل از شروع ماه رمضون به تعداد زیاد نون محلی از شهر خودمون سفارش میدادیم و اکثر سحرها نون محلی داشتیم با کره و عسل.
بعضی وقتا که میخواستیم تنوع ایجاد کنیم یا نونها تموم میشد، نون پنیر میخوردیم. یه روز با خیار و گوجه، یه روز با سبزی، یه روز با هندونه، یه روز با خربزه و ... به مرور زمان دستمون اومده بود که اگه شکلات صبحونه یا مربا یا چای شیرین بخوریم، زود گرسنه میشیم و اگه توی چایمون لیمو بریزیم، دیر تشنه میشیم.
افطار هم همینطور. اون هم روال خودش رو داشت. با چای و خرما افطار میکردیم. گاهی زولبیا و بامیه هم سر سفره بود و گاهی نه. گاهی نون و پنیر و سبزی هم بود و گاهی نه. اما چیزی که از این سالهای اخیر یادمه اینه که اکثر شبها یه شیربرنجی، فرنیای، شلهزردی، چیزی هم داشتیم. بعد از چای و خرما و اگر بود چیزهای دیگه، نماز میخوندیم تا یه فاصلهای هم بیفته و بعد غذا میخوردیم. من البته برخلاف بقیه اول نماز میخوندیم، بعد میرفتم سر سفره و چایم همیشه یه کم یخزده بود.
چرا همهی فعلهام گذشتهس؟ فرق امسال با بقیهی سالها چیه مگه؟ نون محلی داریم برای سحری. یک بسته مادربزرگ فرستادهبود و یک بسته هم محمد آورد. با یه حساب سرانگشتی، ۱۵ روز میتونیم نون محلی بخوریم. آشپزی هم که مثل همهی روزهای گذشته باید برقرار باشه. حوصله اگه داشتهباشیم، شیربرنجی، سوپی، چیزی هم درست میکنیم. برای افطار.
باید بتونیم روالمون رو حفظ کنیم امسال هم.
+ التماس دعا:)
- سه شنبه ۲۴ فروردين ۰۰