عوضش... :: راسپینا

راسپینا

فصل طلایی

عوضش...

«...عوضش واکسن زدم. عوضش یک عالمه جای دیدنی دیدم. عوضش با فضای یک کشور دیگر آشنا شدم. عوضش در دوران اوج کرونا در ایران نبودم. عوضش متوجه اهمیت زندگی اجتماعیم شدم. عوضش حالا واقع‌بینانه‌تر می‌توانم به اپلای و ... فکر کنم...»

این‌ها فواید این سفر دو ماهه است که این چند روز دائم دارد توی سرم می‌چرخد. حالا که به روزهای آخرش نزدیک شده‌ایم و من هنوز موفق نشده‌ام حتی ۱۰ درصد از نظمی که در خانه داشتم را اینجا رعایت کنم و حداقل در ۷۰ درصد از روزها هم بیمار بوده‌ام، دائما به این سوال فکر می‌کنم که این «عوضش» ها ارزش آمدن را داشتند؟ آیا اگر برگردم باز هم دلم می‌خواهد به این سفر بیایم؟ نه، صبر کنید. من با دلم به این سفر نیامدم. من اصلا دوست نداشتم بیایم. عوامل زیادی در کنار هم باعث شد تصمیم نهایی «آمدن» باشد، اما هیچ کدام از این عوامل خواسته‌ی دل من نبود. کنجکاوی شاید بود، اما «دل»؟ به هیچ وجه! برای همین بعد از آمدن هم هر کاری کردم دلم خوش نشد.
می‌دانید؟ حالا که اینجا نشسته‌ام حتی نمی‌توانم تصور کنم دو ماه پیش چطور این قدر موجود فعالی بودم و چطور برای هر دقیقه از زندگیم برنامه داشتم. چطور ذوق زندگی داشتم و خوشحال بودم. چطور این قدر سریع خسته نمی‌شدم. چطور می‌توانستم روی دو پایم بایستم و سرگیجه نگیرم.
حالا که در اتاقم - اتاق ایده‌آلم با یک پنجره‌ی بزرگ - نشسته‌ام، تنها دلخوشیم برگشتن است. ذهنم نمی‌تواند درک کند که قبل از آمدن اوضاع چطور بود و من چرا شاد بودم. اما دلم می‌گوید اگر برگردم باز هم شاد خواهم بود.
محمدعلی ‌‌
۱۰ شهریور ۱۳:۳۸

دلیل ناشادی‌تون در اون‌جا چیه؟ به چشم یه سفر یه کم طولانی باشه شاید ولی... چرا باید بد بگذره بهتون؟ :( غربت؟

پاسخ :

فکر می‌کنم همین باشه. غریت.
آرا مش
۱۰ شهریور ۱۴:۴۳

گاهی هزار تا دلیل قانع کننده ی حال خوب کن، کنار هم ردیف هستن پیش چشممون ولی دل خوش نیست و برعکس جایی خوشه و خوشحاله که هزار تا دلیل ضدحال منتظرشن...

مهدی ­­­­
۱۰ شهریور ۱۷:۲۱

آدم موجود واقعا عجیبیه. من شخصا ۶ ماهی طول کشید تا بتونم واقعا فکرم رو جابجا کنم، بدنم جابجا شده بود ولی فکرم نه. مثلا خوابام تو محیط قبلی بود.

آدم واقعا باید عوض بشه تا بتونه توی محیط جدید زندگی درستی کنه. 

 

پاسخ :

آره. و خب برای این جابه‌جا کردن هدف و انگیزه داشتید شما. من دلیلی هم نداشتم که حتی براش تلاش کنم. از اول می‌دونستم که قراره دو ماه دیگه برگردم و همه‌ی زندگیم هم هنوز به ایران وصله و اینجا هم چیزی ندارم که بهش وصل بشم. نه کار، نه درس، نه دوست. شاید اگه اینا بودن من در عرض ۳ هفته هم می‌تونستم عوض بشم، ولی نیستن.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan