هاااا... ۲! :: راسپینا

راسپینا

فصل طلایی

هاااا... ۲!

آقا ما تو دوران کارشناسی یه درسی داشتیم با اسم فارسی «سیستم‌های بی‌درنگ» که البته ترجمه‌ی مناسبی نیست برای realtime که اسم اصلی درس بود.
 کلا درس موضوعش انواع برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی بود برای این که کلا task ها بهینه انجام بشن و به deadline ها برسیم و ... البته اینا برای آدم نبودا، برای کامپیوتر بود. از اونجایی که تو کامپیوتر ممکنه یه سری اتفاقات پیش بیاد که پیش‌بینی نشده، ما باید از قبل یه سری سیاست‌ها تعیین کنیم که با این اتفاقات چطور باید برخورد کنیم و چطور بهشون اولویت بدیم و ...
در کل همون‌طور که گفتم درس ارتباط نزدیکی با برنامه‌ریزی و از دست ندادن ددلاین‌ها داشت و البته به نظر من درس فوق‌العاده شیرینی هم بود.
خلاصه که ترم تموم شد و زمان امتحان این درس رسید. امتحان قرار بود ساعت ۹ توی یکی از کلاس‌های دانشکده برگزار بشه. ما رفتیم نشستیم تو کلاس و منتظر بودیم استاد بیاد. ساعت نزدیک ۹ شد ولی استاد نیومد. ۹ شد، باز استاد نیومد - دقائقی تاخیر رو براش جائز می‌دونستیم ـ ۹ و نیم شد، باز نیومد. نزدیک ۱۰ شد، نیومد! و از اون عجیب‌تر این که مسئول حضور و غیاب که معمولا وسط تایم امتحان میومد هم نیومد.
دوباره سایت رو چک کردیم که ببینیم نکنه همه‌مون با هم تاریخ یا ساعت رو اشتباه متوجه شدیم، یا مثلا دم آخر عوض شده،  ولی نه، تاریخ و ساعت امتحان درست بود. ۲۴ دی ساعت ۹ صبح.
نمی‌دونم چرا هیچ کس پا نمیشد بره پیگیری کنه. این اتفاق عجیبی بود که من رفتم آموزش دانشکده و پیگیر شدم! به محض این که موضوع رو به مسئول آموزش گفتم تعجب کرد و با استاد تماس گرفت. نمی‌دونم همون موقع بهم گفت چی شده یا چند دقیقه بعد اومد تو کلاس اعلام کرد. استاد به کل فراموش کرده‌بود ما اون روز امتحان داریم. خوش و خرم داشته میومده سمت دانشگاه که مسئول آموزش باهاش تماس گرفته. خلاصه به ما گفتن استاد داره می‌رسه، بشینید تا بیاد.
و می‌دونید؟ موضوع فقط فراموش کردن ساعت و تاریخ امتحان نبود. حتی سوال هم طرح نکرده‌بود برامون! این رو وقتی متوجه شدیم که ساعت ۱۰ سراسیمه وارد کلاس شد و گفت که فکر می‌کرده امتحان دو روز دیگه‌س. یعنی ۲۶ دی. بعد هم دو تا گزینه گذاشت پیش رومون. یا باید یکی دو ساعت دیگه می‌نشستیم تا برامون سوال طرح کنه و تکثیر کنه، یا یه روز بعد از پایان امتحانات معین می‌کردیم تا اون روز ازمون امتحان بگیره و البته گفت اگه گزینه‌ی اول رو انتخاب کنیم سوالات آسونی برامون طرح می‌کنه.
ما هم دیدیم هم حال نداریم یه روز دیگه دوباره همین درسا رو بخونیم، هم یه تعداد از بچه‌هامون این آخرین امتحان‌شون بوده و برا شب بلیط گرفتن برگردن شهرشون، هم این که سوالا قراره آسون‌تر باشه. یکی دو ساعت دیگه هم صبر کردیم و امتحان دادیم و برگشتیم خونه!
حالا موضوع فراموش کردن امتحان پایان‌ترم خودش یه بحث بود، این موضوع که درس کلا در مورد زمان‌بندی و برنامه‌ریزی بود و زمان‌بندی و برنامه‌ریزی امتحان به هم ریخت به بحث دیگه که کلی به طنز ماجرا اضافه می‌کرد.

+ یه حسی بهم میگه اینو قبلا نوشته‌بودم. ولی نتونستم پیداش کنم.
+ دیدم من که قصد دارم این مدت یه کم بیشتر پست بذارم، تصمیم گرفتم به جای اینجا کامنت گذاشتن، این بحث رو تبدیلش کنم به یه پست جدید😁
.. میخک..
۱۸ شهریور ۰۲:۳۳

چه خوب که هاااا کردنتون ادامه داره ^_^

 

تصور کردم یه لحطه که استاد چطور دست و پاش رو گم کرده و از خجالت سرخ شده... دلم براش سوخت :`)

پاسخ :

آره دیگه، بالاخره این یخا باید آب بشن😁
نه بابا، استاد پررو تر از این حرفا تشریف دارن:)))
فاطمه ‌‌‌‌
۱۸ شهریور ۰۹:۰۱

دیدی این استادا خودشون سوال طرح کردنو می‌ذارن دم آخر؟ اینجور وقتا لو می‌رن :))

 

+ موقع پروپوزال دادن، تو عنوان پایان‌نامه‌ی من می‌خواستیم real time هم بیاریم و با استادم داشتیم فکر می‌کردیم معادلش چیه. یکی از بچه‌ها اونجا بود گفت تو دانشکده برق می‌گن بی‌درنگ. من تا اون موقع نشنیده بودم ولی الان خیالم راحت شد که تو دانشکده شما هم همینو می‌گن :))

پاسخ :

آخ آخ:)))

+ آره، معادلش همینه ولی استاد ما اعتقاد داشت معادل خوبی نیست و راستم می‌گفت. اون می‌گفت باید «بلا درنگ» باشه ولی باز به نظر من اینم نمی‌رسونه معنی رو🤔
جهانِ هیچ
۱۸ شهریور ۱۰:۱۸

دلم برای استادهام با تمام بداخلاقی ها و سلیقه نداشتن‌هاشون تنگ شد :(

پاسخ :

ایشالا به زودی چشمت به جمال‌شون روشن میشه:))
امیلی :)
۱۸ شهریور ۲۱:۳۲

اومدم درمورد استادمون کامنت بنویسم گفتم بیام منم یکم ها کنم یخا باز شه.

پاسخ :

خوبه، زنجیره رو ادامه بده😁
جهانِ هیچ
۱۸ شهریور ۲۲:۵۵

من اگر برگردم دانشگاه بعد از هر ترم باید چشمام رو با اسید بشورم.....

پاسخ :

چرا؟😂
چی می‌بینید شماها تو دانشگاه مگه؟:)))
امیلی :)
۱۸ شهریور ۲۳:۲۷

:))

یجوری همه دارن پست مینویسن که هردفعه میام کلی ستاره ی روشن دارم برای خوندن

پاسخ :

آره، بعد چون موضوعات دم دستی و کوتاهه، آدم راحت‌تر هم می‌خونه😅
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan