با محمدمتین چهارساله داشتیم تو پارکینگ دوچرخه سواری می کردیم،بچه های دیگه ی مجتمع هم بودن.یه دختره رفت پشت ستون و ما دیگه نمی تونستیم ببینیمش.
محمدمتین:عه!دوست دخترم کو پس؟!
من که به زور جلو خندمو گرفته بودم:محمدمتین!نگو دوست دخترم!بگو اون دوستم که دختره! ( خب اسمشو نمی دونستم!!)اوناهاش!پشت ستونه.
ده دیقه بعد:
محمدمتین:آبجی زهرا!گفتی به دوست دخترم چی بگم؟!
من:
- چهارشنبه ۳ مهر ۹۲