من و اون :: راسپینا

راسپینا

فصل طلایی

من و اون

اون: این سیبا نشسته س؟ خودمون بشوریم؟

من:آره دیگه!

اون:آهان!

من: داری چی کار می کنی؟!

اون: دارم سیب می شورم!

من:آخه اینجوری؟!

اون:آره!اینا رو باید خوب سابید! بهشون کود میدن،کثیف میشن!

من:دیوونه! کودو می ریزن پای درخت،نه روی درخت! سیب چه جوری کثیف میشه؟!بعدم،آخه چرا با آستین می شوری؟! اونم زیر شیر آب!

اون:میگن سیبو با آستین پاک کنید، برق می زنه!

من:بله میگن! منتها سیب قرمز، اونم خشک! نه سیب زرد خیس! وای کثیف شد!

اون:نخیر! اتفاقا سیبه خیلی هم تمیز شد!

من:وای! سیبو نمیگم! مانتوتو میگم!کلافه

اون:مانتومو مامانم دیروز شسته!اصلا هم کثیف نیست!

من:وای خدا! مگه نمیگی سیبه کثیف بود؟!خب الان مانتوت کثیف شد دیگه! خودت گفتی کود میدن!

اون: ببین! من به اندازه ی تو وسواسی نیستم!

خلاصه این که با استدلال هاش منو در عرض 5 دیقه روانی کرد!

پ.ن.: من با در دانشکده فیزیک مشکلی ندارم!اون با من مشکل داره که هر دفعه میرم دفتر فیزیک پایه دوساعت با هم کشتی می گیریم! 

پ.پ.ن.:استاد زبان مون خیلی باحاله! جلسه اول فهمیدم کاملا مذهبیه ها, ولی امروز دیگه تهش بود! رسما داریم میریم کلاس قرآن, منتها به زبان انگلیسی!

روز بعد نوشت: یه تعداد قوانین در زندگی من وجود داره که حتی الامکان سعی دارم رعایت شون کنم!
یکی این که ناهار نخورم
یکی این که قورمه سبزی نخورم
یکی این که از سلف دانشگاه غذا نگیرم.
دلیلش هم اینه که از هیچ کدوم از موارد فوق خوشم نمیاد!
  امروز برای ناهار از سلف دانشگاه قورمه سبزی گرفتم!:دی!داشتم می مردم از گشنگی خب!

نگار
۰۹ مهر ۰۳:۱۰
دارم برااات

پاسخ :

باوشه!
خواننده
۱۶ مهر ۰۰:۴۳
اوه، اوه، اوه،!!!!!!!! به نظرم من استدلالش اصلا درست نبود! چون وقتی به درخت سیب کود می دن ، کود از داخل درخت می ره توی سیب به خاطر همین باید داخل سیب رو می شست (که خوب البته هیچ ربطی به مانتو هم نداره!)

پاسخ :

وای! حالم بد شد!
خوشحال
۱۶ مهر ۰۴:۴۳
یعنی اگه جات بودم اون لحظه که می‌گفت "من به اندازه‌ی تو وسواسی نیستم!" می‌گرفتم می‌زدمش!

پاسخ :

تحویل گرفتی دوست عزیزم؟! نگو فاطمه! فردا منو می بینه می زنه لهم می کنه ها!
نگار
۱۶ مهر ۰۶:۱۳
همچنان دارم برات.در ضمن من کود و نگفتم,یه چیز دیگه گفته بودم

پاسخ :

هم چنان باوشه! من اسم نبردما! خودت خودتو لو دادی! گفتی.الان ننوشتم که! همون روز رو کاغذ نوشتم.در ضمن یادم هم نرفته!
درسا
۱۹ مهر ۰۸:۵۲
خیلی هم از غذای اون روز راضی بودی ظاهرا نگار جان میدونستم مشکل داری ولی نه به این حد

پاسخ :

بلی!البته اون روز خیلی گشنه بودم،دفعه بعد که بخورم معلوم میشه! هوی!خودت مشکل داریا!
مهران
۱۹ مهر ۰۸:۵۷
اصلا به نظر من آدمای غیر عادی یا غیر عادی وار خیلی هم جالبن! :دی نگار تبریک می گم بهت!

پاسخ :

مزین فرمودید پروف!البته خب شما هم مدرسه ی غیرعادی هارو می چرخوندید یه زمانی!
دیدار
۲۱ مهر ۰۵:۵۳
یادم میائ سر ریاضی مهندسی استاد گفت هرکی تفسیر سوره یس رو حفظ کنه بهش بیست می دم مملکتی داریم در حد اولمپیک

پاسخ :

آره بابا، دیگه تو هر زمینه ای شورشو در میارن.
نسیم
۲۵ مهر ۰۶:۲۸
زیاد به خودت سخت نگیر
نگار
۲۷ مهر ۰۶:۰۸
با تشکر از الهه...درسا خودت مشکل داریاین آقا مهران خیلی آدم با شعووووور و فهمیده ای هستن...من کلا آدم جالبین
احسان ..
۲۳ فروردين ۱۶:۵۴
سلام
قورمه سبزی در دانشگاه = چمن پلو
زمان ما که اینجوری بود
حالا چرا نهار نه؟

پاسخ :

سلام
والا اگه چمن ها رو خوب بشورن من مشکلی ندارم:)))
از ناهار خوردن خوشم نمیاد!
احسان ..
۲۳ فروردين ۱۷:۰۱
اتفاقا میگن درستش همینه که دو وعده غذا در طول روز بخورید و نهار رو حذف کنید
برای سلامتی مفیده
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan